English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6953 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unlawful U خلاف شرع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
untrue U خلاف واقع
foul U خلاف طوفانی
fouled U خلاف طوفانی
fouler U خلاف طوفانی
foulest U خلاف طوفانی
fouls U خلاف طوفانی
backward U در جهت عقب یا در خلاف جهت
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
contradiction U خلاف گویی
contradictions U خلاف گویی
untruthful U خلاف حقیقت
untruth U خلاف حقیقت کذب
untruths U خلاف حقیقت کذب
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
upwind U خلاف جهت باد
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
irregular U خلاف قاعده
perverse U خلاف بد
hacker U شخص خلاف کار
hackers U شخص خلاف کار
contrary U مقابل خلاف
trespass U خلاف
trespassed U خلاف
trespasses U خلاف
trespassing U خلاف
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
offender U خلاف کار
offenders U خلاف کار
offence U خلاف
offenses U خلاف
misdeed U خلاف
misdeeds U خلاف
reverse U خلاف جهت
reversed U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
reversing U خلاف جهت
offend U مرتکب خلاف شدن
offended U مرتکب خلاف شدن
offends U مرتکب خلاف شدن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
inequitable U خلاف موازین انصاف
inequities U خلاف موازین انصاف
inequity U خلاف موازین انصاف
unscientific U خلاف موازین علمی
unconventional U خلاف عرف
trumped up U خلاف واقع
trumped-up U خلاف واقع
anomalies U خلاف قاعده
anomaly U خلاف قاعده
immoral U خلاف اخلاق
anomalous U خلاف قاعده
misconduct U خلاف کاری
misconduct U خلاف
abnonmally U بر خلاف قاعده
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
anticlimactic U خلاف انتظاری
commit a minor offence U خلاف کردن
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
contra flow U خلاف جهت
contrary to U بر خلاف
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
court of minor offence U محکمه خلاف
court of petty offences U محکمه خلاف
delict U خلاف
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
guilty of a minor offence U خلاف کار
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
illegality U کار خلاف قانون
illogic U خلاف منطق
immorally U بر خلاف اخلاق
impolicy U خلاف مصلحت
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
inadvisability U خلاف مصلحت
irregular act U عمل خلاف رویه
malversation U اختلاس خلاف
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
malfeasance U کار خلاف قانون
minor offence U خلاف
misdemeanor U خلاف
misdoing U خلاف
misprision U خلاف کاری
missatement U خلاف گویی
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
offense,etc U خلاف
opposit U در خلاف جهت
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
Other Matches
petty offence U خلاف
unconscionable U خلاف وجدان
police court U دادگاه خلاف
police court U محکمه خلاف
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
unreason U عمل خلاف عقل
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com